جک و سرگرمي | داستان هاي کوتاه | جک کده

Laravel يکي از فريم‎ ورک‎ هاي زبان  PHP است که براي توسعه اپليکيشن ‎هاي وب در نظر گرفته شده است و بر پايه MVC کار مي‎ کند. فريم‎ ورک لاراول، برنامه‎ نويسي برنامه‎ هاي کاربردي تحت وب با زبان PHP را ساده‎تر مي‎ نمايد و کمک بسزايي براي انجام پروژه ‎هاي  PHP و توسعه آسان آن‎ها مي‎ کند. فريم ‎ورک Laravel بر روي اجزاي مختلف فريم ورک symfony ساخته شده است و به برنامه شما پايه‎اي بزرگ از کد ‎هاي قابل اعتماد و تست شده مي ‎دهد. لاراول مجموعه اي از بهترين راه حل ها با سينتکس پر معنا و خلاقانه را ارائه مي‌کند که به درستي انجام مي‌ پذيرند. لاراول توسط آسان سازي کارهاي معمول مانند احراز هويت، روتينگ، session ادامه مطلب.

اين داستان به اواخر قرن 15 بر مي گردد. 
در يك دهكده كوچك نزديك نورنبرگ خانواده اي با 18 بچه زندگي مي كردند. براي امرار معاش اين خانواده بزرگ، پدر مي بايستي 18 ساعت در روز به هر كار سختي كه در آن حوالي پيدا مي شد تن مي داد. در همان وضعيت اسفباك آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 بچه) رويايي را در سر مي پروراندند. هر دوشان آرزو مي كردند نقاش چيره دستي شوند، اما خيلي خوب مي دانستند كه پدرشان هرگز نمي تواند آن ها را براي ادامه تحصيل به نورنبرگ بفرستد. يك شب پس از مدت زمان درازي بحث در رختخواب، دو برادر تصميمي گرفتند. ادامه مطلب.

ويکتوريا دختر زيبا و باهوش پنج ساله اي بود.

يک روز که همراه مادرش براي خريد به فروشگاه رفته بود، چشمش به يک گردن بند مرواريد بدلي افتاد که قيمتش 10/5 دلار بود، دلش بسيار آن گردن بند را مي خواست. پس پيش مادرش رفت و از مادرش خواهش کرد که آن گردن بند را برايش بخرد. ادامه مطلب.

روزي دانشمندى آزمايش جالبى انجام داد. او يك آكواريوم ساخت و با قرار دادن يک ديوار شيشه‌اى در وسط آكواريوم آن ‌را به دو بخش تقسيم ‌کرد.
در يک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش ديگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود. ادامه مطلب.

يک پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديکي يک دبيرستان خريد. يکي دو هفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش مي رفت تا اين که مدرسه ها باز شد. در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلي کلاسها سه تا پسربچه در خيابان راه افتادند و در حالي که بلند بلند با هم حرف مي زدند، هر چيزي که در خيابان افتاده بود را شوت مي کردند و سروصداى عجيبي راه انداختند. اين کار هر روز تکرار مي شد و آسايش پيرمرد کاملاً مختل شده بود. اين بود که تصميم گرفت کاري بکند. ادامه مطلب.